جلسه با پنگول+فوتبال بازی +کادوی پاییزی
روزهایی که پنگول زود می یاد و قبل از رسیدن من چند تا خبر می نویسه یعنی اینکه بعد از ظهر زود می خواهد بره و کار داره . من هیچ وقت نمی پرسم چی کار داری یا کجا می خوای بری همیشه هم گفتم اگر کار دارین اولا دو ساعت جلوتر بگین که می خواهید زودتر بروید در ثانی کارتون رو درست انجام بدهید . و بعد هر کاری دوست داشتید بکنید . توی فولدر پیش نویس ۴تا خبر شسته رفته است . بدون اینکه ۴ تا خبر رو بخونم سایت ها رو باز می کنم جی میلم نمی دونم چرا بازی در میاره و چند بار باید رفرش بشه تا مثل بچه آدم کارش رو انجام بدهد .
پنگول توی چت می نویسه خبر ها رو دیدی می گم آره نمی دونم چرا برایش اخم می کنم . خدایی یک وقت هایی اخلاقم گند میشه اصلا یک وضی درست مثل الان . خبرهایش رو می خونم و رد می کنم . تا ۵ کارمون تموم میشه . پنگول می گه آزی وقت داری با هم حرف بزنیم . می ریم اتاق سیگار بچه ها همه پای تلویزیون نشسته اند استقلال با یک تیم دیگه بازی داره برای همین هم اتاق سیگار خالیه . میگه بعد از ظهرها میشه زودتر بروم دیگه خونه خواهرم نمی روم باید هر شب تا کرج بروم حساب کردم اگر ۵ بروم بیرون تا ۷و نیم می رسم خونه می دونم داره راست می گه با هم برنامه می ریزیم که تا قبل از ۴ کارهای خبرها رو ردیف کنیم . به شرطی که خبرهای آس داشته باشه البته نه هر روز هفته ای دو بار قبول می کنه
من باید بروم با فنی حرف بزنم که ساعت صفحه بندیمون روجا به جا کنند . خدا رو شکر ایمان امروز حالش خوبه و قبول می کنه . اصلا هم نمی پرسه چرا می خوای کنداکتور رو تغییر بدی .فقط می دونم که با این تغییر زمان باید دور آگهی برای صفحمون رو خط بکشم . عیبی نداره عوضش پنگول کارش راه می افته زودتر می ره خونه اینطوری دلم شور دیر رسیدنش و اینکه آیا ماشین گیرش می یاد یا نه رو نمی زنه . می بینید خدا آدم رو گرگ بیابون بکنه اما مادر نکنه .(درجه جوگیر شدن و حس مسئولیت رو دارین دیگه )
همکارهای مرد که بیشتر باشند میشه تحریریه ما هیشکی سر جایش نیست.همه ریختند دور میز ورزشی ها و چهار چشمی تی وی نگاه می کنند .سرویس عکس هیشکی نیست همه سیستم ها هم پسورد داره می گم حامد من کار دارم . بلند پسوردش رو اعلام می کنه اما من از قصد اشتباه وارد می کنم که خودش بیاید . تا از جایش بلند بشه و بیاد به روح و روان من تُف می فرسته . اما همین که حالش گرفته میشه و صحنه گل رو نمی بینه من خوشحال میشوم و روانم شاد میشه اینقدر من مرض دارم .
به استقلال گل می زنند رامین محمد و صدرا به داور و چند تا آدم دیگه فحش میدهند وپرسپولیسی ها هم کلا خوشحالن و پول جمع می کنن که شیرینی بخرند . سردبیرمون خودش فوتبالیه اون وسط با اخم داره بچه ها را نگاه می کنه و حواسش هست که بچه ها فحش ناموسی ندهند در حد همین کصافط و بیشعور و افخانی و اینها بعد هم خودش پول می گذاره که به افتخار شکست استقلال شیرینی بخرند.دیگه منه خنگ هم می فهمم که سردبیرمون پرسپولیسیه در این حد و اندازه حرکتش تابلو بود خدایی
امروز یک هدیه گرفتم یک کیف زرشکی خوش رنگ و اسپورت . با مانتوی سورمه ام خیلی خوشگل میشه . البته با مانتو و شلوار مشکی هم خیلی ویژه و متفاوت میشه .از کیف های تک رنگ خیلی خوشم می یاد . الان یک عالمه ذوق توی دلمه دوست دارم به همه نشونش بدهم خدایی خیلی ها یکی بره بگرده با ذوق و شوق یک کادوبرای من بخره دستش درد نکنه دلتون بسوزه کیفم خیلی خوشگله خیلی خیلی خیلی
پ.ن.:
برهنه مي آييم
برهنه مي بوسيم
برهنه مي ميريم
با اين همه عرياني
هنوز قلب هيچ كس پيدا نيست....
درخت دافعه دارد که سیب می افتد