قبل از اینکه برسم دوستی را بردند
سلام
هم آفتابه هم داره برف می یاد.بچه ها بلند بلند درباره لیست انتخاباتی حرف می زنند . ده دقیقه به ده دقیقه لیست رفرش میشه حالم خرابه . بیشتر از این همه حماقت لجم در می یاد. دیشب تا بوق سگ حاشیه ها رو می خوندم . خرم دیگه کم موضوع برای حرص خوردن دارم . لجم در می یاد از تعصب های بیجا . از اینکه مردم مخشون رو آکبند نگه داشتند که تحویل خدا بدهند . از این همه بی تفاوتی از گندی که هر روز بیشتر هم زده میشه .همه بچه ها آنلاین هستنداما کسی به کسی کار نداره دیگه نمی تونم طاقت بیاورم . آنقدر لبهام رو گاز گرفتم که بالاخره هم خون دماغ شدم .
سر جوگیر شدن چند تا فیلم خریده ام . فیلم ها گذاشتم کنار میز تخت تا سر فرصت نگاهشون کنم . روی جلد یکی از فیلم ها عکس یک کلبه است پشت به خورشید وسط یک دریاچه با یک چراغ روشن که اتفاقا نوری که از داخل کلبه معلومه زرد رنگه.چقدر دوست دارم تنها ساکن اون کلبه من باشم تنها . با اینکه از تنهایی می ترسم . اما به قول مامان اگه خودم رو بندازم درست وسط تنهایی دیگه ازش نمی ترسم .دوست دارم بروم . به قول اون خواننده رفتن همیشه رفتن .
هیچ کدوم از دوستانم اینجا رو نمی خونند.اصلا فکر نکنم که بدونند من می نویسم . همون گزارش های نصفه و نیمه کافیه . حالامی تونم هر چی بخواهم از خودم تعریف کنم که برای دوست هام کم نمی گذارم . که آدم روی اعصابی نیستم . که سعی می کنم یار خاطر باشم .که حواسم به دوستانم هست . یک وقت هایی بی بهانه حالشون رو می پرسم .اما آن وقت هایی که من دوست می خواهم کسی نیست .همه فکر زندگی خودشون هستند . کار دارند . مشکلات خاص خودشون رو دارند . شاید هم من بلد نیستم .تقصیر از منه که این روزها خیلی دلتنگ میشوم . که باخودم زیاد حرف می زنم.که تند تند چشم هایم اشکی میشه دلم دلسوزی نمی خواد . دوست ندارم رمزی بنویسم که برای گرفتن رمز درخواست داشته باشم . اما دوست هم ندارم . دست به سینه نگاهم کنید و برایم نسخه های روان شناسانه بپیچید . راه حل نمی خوام فقط اینجا نوشتم که بدونم یک روز شنبه ای هم توی تقویم نود وجود داشت که من حالم خوب نبود . که دلم دوست می خواست اما دوستی نداشتم .همین .
با توام ، با توخــــــــدا..
یک کمی معجزه کن
چند تا دوست برایم بفرست...
پاکتی از کلمه
جعبه ای از لبخند...
نامه ای هم بفرست
کوچه های دل من باز خلوت شده است...
قبل از اینکه برسم
دوستــی را بردند
یک نفر گفت به من: باز دیر آمده ای .... دوست قسمت شده است
با توام با تو خدا ....
یک دل قلابی ...
یک دل خیلی بد... چقدر می ارزد؟ ....
من که هرجا رفتم جار زدم : شده این قلب حراج ... بدوید... یک دل مجانی
قیمتش یک لبخند.... به همین ارزانــــی
هیچ وقت اما... هیچ کس قلب مرا قرض نکرد...
هیچ کس دل نخرید...
با توام... با تو؛ خـــــدا...
پس بیا... این دل من ... مال خودت...
من که دیگر رفتم اما...
ببر این دل را...
دنبال خودت
درخت دافعه دارد که سیب می افتد