سلام

دوست دارم یکعالمه بنویسم اما واژه ها از دستم در می روند.همینجوری ذل زده ام به مانیتور و لیست خبرها رو نگاه می کنم.اما نوشتن یادم رفته کلمه ها از دستم در می روند و روی لبه مانیتور می شینند و برایم زبون درازی می کنن . منم کاری به کارشون ندارم . بذار خوش باشند .من پر از حرفم اما واژه کم می یارم . و لال مونی گرفته ام به همین راحتی.

من چی کار باید انجام می دادم که انجام ندادم؟

لجم از این پسره در میاد دوست ندارم سر میز گروه ما بشینه با اون موهایش همه اش هم می گه آزاده این خوب شد ؟اما خدایی طرح می کشه در حد خدا فقط زیاد زر می زنه.با اون موهایش .بیشعوره چندش

پ.ن.۱:برای مامانه نازنین که الان توی اتاق عمله دعا کنید.خدا همه مریض ها رو شفا بده .

پ.ن.۲:خدایامن زبون اشاره ها رو بلد نیستم.نمی دونم چه اتفاقی قراره بیفته میشه واضح بگی لطفا؟