سلام

مرسی از دلداری های پرانرژی تون . حالم خوبه . من دختر مقاومی ام . بلدم مشکلات خودم رو حل کنم . اما خب گاهی وقت ها کم می یارم . بعد همه چی می ریزه به هم . منم که حساس همه کاسه کوزه ها رو سر وبلاگ بیچاره ام می شکنم . بعد هم عین چی پشیمون میشوم.

صبح اول صبح رفتم محضر و یک تعهد اساسی گرفتم درباره اینکه هر اتفاقی برایم بیفته طرف و خانواده اش به عنوان مقصر از سوی دادگاه فراخوانده میشوند . بعد باباش با همون تسبیح گذایی که توی دادگاه هم دستش بود به من می گه دخترم حالا ما لطف کردیم و تعهد نامه رو امضا کردیم . شما هم یک رضایتنامه کتبی به ما بده پول محضرش را هم خودم پرداخت می کنم . شر این ماجرا بخوابه من هم در کمال بی تفاوتی خودم رو زدم به کری و بعد هم که برای بار دوم موضوع رو پیش کشید گفتم نه من همچین کاری نمی کنم. تا سند آماده شود . و یک نسخه اش رو برای دادسرا بگیرم و ببرم . مامانش که حالا شبیه این زن منگل هایی که روسری هاشون رو تا می زنن رو به بالا و نگاه های مات دارن شده بود دست من رو گرفت و با بغض گفت از سر تقصیرات من بگذر عزیزم من هم کلا زده بودم توبی کار آزیه سنگی و بی روح اصلا محلش ندادم و کلا آدم حسابش نکرم . اما لجم دراومده بود از این ملت جوگیر که آن وقت صبح توی محضر فقط موندن توی کار این و اون فضولی کنن . منتظر نشسته بودیم که تعهدنامه شماره بشه خانومه بغل دستی ام به زن و شوهری که اومده اند ماشین به نام بزنند می گوید :این دختره یعنی من اومده همه دارایی پدر شوهر و مادر شوهرش رو به نام خودش کرده تا بمونه و زندگی کنه و گرنه می خواد بره بچه اش رو هم می خواد با خودش ببره منم که کلا بلد نیستم این جور چرت و پرت های تخیلی رو بی جواب بگذارم . بلند شدم و از خانومه پرسیدم ببخشید چه کسی این چرت و پرت ها را درباره من به شما گفته ؟بیچاره آب دهانش رو نمی تونست قورت بده به من می گه درباره شما حرف نزدم . والا به خدا مردم دیوانه اند همه چیز رو به خودشون می گیرند . اما هنوز ننشسته بودم که اون خانومه بلند گفت :وا خانم شما دوساعته ما رو سر کار گذاشته اید این خانوم رو نشون دادید حالا می گید منظورتون ایشون نبودند . خلاصه من با همون غضب دوباره برگشتم سمت زنه وراج که این بار مامان اون عوضی مانع شد و گفت :منم شکر اضافه خوردم الان این حال و روزمه خانم به شما چه دخالت می کنید . و کلا اون خانومه سوسک شد . در حد و اندازه های سوسک فاضلاب و تا آخرش که تعهد نامه رو برامون پاکت کردند صدایش در نیومد .

کارمون که تمام شد بیرون دفتر اسناد رسمی جلوی پله ها بابایش من رو صدا زده که دخترم . من هم داشتم با زیپ کیفم کشتی می گرفتم . گفتم بله گفت حاج خانم کارت دارن . نگاه کردم دیدم فیلم ننه اش از ژانر غم و غصه و نالان بودن در اومده رفته توی فاز قربون صدقه و اینها من رو بوسیده و یک جعبه کادویی  گذاشت کف دستم . گفتم این چیه باباش گفت ناقابله ما این مدت خیلی شما رو اذیت کردیم . گفتم ممنون من چیزی دریافت نمی کنم . هزینه کنید برای تربیت شاخه شمشادتون باباش می گه انگشتر که نیست به این گرونی برات سکه خریدیم دخترم و باز جعبه رو از روی دستم برداشت و بازش کرد و سکه داخلش رو نشونم داد . تشکر کردم و اومدم بیرون حالم از این همه پرروئیتشون به هم می خوره والا به خدا .

پنگول شیرینی تولد خریده برای بچه های تحریریه حالا که یک هفته از جراحی اش گذشته دماغش خیلی زشت شده می گه ورم داره اما یک جوری مدل خوک شده من دوست ندارم . اون وقت که چسب داشت خیلی بهتر بود .خودش هم ناراضیه فردا باید بره دکتر دوباره اگه همین شکلی بمونه خیلی ناجوره .بیچاره این همه هزینه کرده گناه داره .

وضعیت اینترنت داغونه زنگ زدیم وزارت خانه می گه ما مشکل نداریم چون از سایت های خارجی استفاده نمی کنیم شما چون استفاده می کنین مشکل  دارین و اون مشکل هم به خودتون ربط داره نه به ما جو سازی نکنید . ای توی روحتون که نه جیمیل باز میشه نه ایمیل . و تا ۲۵ بهمن ساعت ۱۲ شب هم این اختلالات ادامه دارد . بعد امروز یک مسئوله که در حد آفتابه و اینها از اینترنت حالیشه گفته مشکل اصلیه اینترنت کشور همین کاربرهایی هستند که از وی پی ان استفاده می کنن خوب شد که نمردیم و موندیم و دلیل اصلی این مشکلات رو فهمیدیم به خدا .

ویتنی هوستون بیچاره هم مرد اون هم به خاطر یک تصادف  . با اون ترانه ای که روی فیلم بادیگارد خونده بود چقدر حال می کردم . کلا فیلم بادیگاردخیلی خوب بود . خدا رحمتش کنه  امروز که سرچ می کردم متوجه شدم چقدر دست به خیر بوده و به فکر خیریه ها حیف شد مرد . به قول عزیز جون حرووم خاک باشه .

پ.ن.۱:

سهم من که نیستی

سهم قصه های من بمان

سهم فکر من

عاشقانه های من

سهم خواب دست های من بمان

از کنار من که رفته ای

از خیال من مرو

از نگاه من که رفته ای

از هوای من مرو

سهم من که نیستی

سهم من نمیشوی

سهم دفترم

سهم واژه های من

سهم سطرهای خسته ام بمان

پ.ن.۲:

خوشحالم که این همه دوست خوب دارم . دلتون بسوزه