هنوز اینجا رو می خونی ؟؟
یک پنج شنبه خوب و اروم رو پشت سر گذاشتم و رسیدم به یک جمعه پر کار توی سرم پر لز واژه است اما حرف گوش نمی دهند که با نظم و ترتیب یک جا بنشینند و درست بشوند.یاد گرفتم با واژه ها کل کل نکنم و بهشون فرصت بازیگوشی بدهم خودشون که خسته بشوند حرف گوش کن می شوند.اون وقت می تونم یک عالمه بنویسم .
هر چی می گم فقط صاف توی چشم هایم نگاه می کنه مستقیم و همه چیز رو هم قبول می کنه بدون چون و چرا اولش فکر می کردم دچار توهم فانتزی شده ام اما واقعا مبهوت مبهوته امروز یکی رو دیدم که بعدتر فهمیدم با هم همکار شدیم دوباره و شاااااااخ در اوردم ..راستی تاتا هم از زندان آزاد شده اون دختری که من دیدم با تاتایی که می شناختم زمین تا اسمون فرق داره گفت دیگه حق ندارم کار مطبوعاتی انجام بدهم دست هایش می لرزید حلقه اش رو هم بهم نشون داد و گفت خوش به حالت که اونقدر چشم هایت درشت هست که یک عالمه دنیا رو ببینی دیگه نمی خوابم دوست دارم همیشه چشم هایم باز باشه.
دلم یک نشونه می خواهد یک چیزی که قرص بشه بدونم هست بدونم هست دوره دور از دسترس ولی هست کاش یک نشونه ای برایم بگذاری که دلم قرص بشه کاش ... کاش ...
پ.ن:از ميان تمام مرد هاي دنيا ، با تمام مشاغل عجيب و غريبشان من عاشق مرد هاي تعميركارم ، مرد هايي با دست هاي زمخت به دنبال پيچ هاي نازك و باريك ، مردهايي كه دنبال دوباره ساختن اند ، نه از نو خريدن ، نه دور انداختن ، مرد هاي با صبر و حوصله ايي كه ساعت ها وقت پاي پيدا كردن قطعي سيم مي گذارند حتي اگر پول ده تا از نو خريدنش را داشته باشند.
اصلا يكي از شرط هايم جدا از هزار و يك اما و اگر هاي امروزي تعمير بلد بودن است .
مردي كه تعمير كردن بلد باشد تا پيچ رابطه شل شد زير كاسه كوزه ي همه چيز نمي زند ، قاطي عصبانيت اش چشم هايش را ريز مي كند و با دست هاي زمخت اش دنبال پيچ هاي نازك و باريك مي گردد ، تا سيمي قطع شد تا جايي نشت كرد ، دورم نمي اندازد نمي رود يك نو اش را بخرد ، مردي كه تعمير كردن بلد باشد بيشتر از تمام مردهاي دنيا ماندن پاي انتخابش را بلد است.
#آزاده_نوشت
درخت دافعه دارد که سیب می افتد